شاید باورکردنی نباشد ولی تمرین خودآگاه قواعد گرامری ، اگر تأثیر منفی نداشته باشد، تأثیر مثبتی بر مکالمه زبان انگلیسی شما ندارد. بدونشک شما هماکنون قواعد گرامری بسیاری بلدید ولی هنوز در یک گفتگوی ساده نمیتوانید بهدرستی حتی زمان حال ساده را به کار ببرید. روش آموزشی صحیح طوری است که دستورات گرامری را حفظ نکنید بلکه آنها را ناخودآگاه یاد بگیرید.
یادگیری قواعد گرامری
با خواندن و گوش دادن به داستان های مختلف شما می توانید گرامر را ناخودآگاه و بدون اینکه به زمان و صرف آن فکر کنید، یاد بگیرید. داستان های آسان و با مزه را انتخاب کنید تا به شما کمک کنند گرامر را با کمک درک شرایط مختلف داستان، بصورت ناخودآگاه جذب کنید. این اصل مطلب است. به جای خواندن قواعد گرامری، شما گرامر مکالمهی انگلیسی را با مفاهیم معنیدار و خاطره انگیز یاد میگیرید.
به یاد داشته باشید که مهارت گرامر واقعی باید فورا رخ دهد. در مکالمات واقعی، شما باید گرامر درست را بدون حس دو دلی بیان کنید. زمانی برای فکر کردن به قواعد وجود ندارد. این مهارت گرامری فوری فقط بصورت ناخودآگاه ایجاد می شود و داستان ها یکی از بهترین روش ها برای این کار است. با استفاده از آنها شما نیاز به قدم های اضافی برای فکر کردن به قواعد کلی ندارید. شما گرامر درست را حسا بیان می کنید. البته این کار مستلزم زمان و تکرار است ولی از کارسازترین تمرین ها برای تسلط به گرامر گفتاری می باشد.
پس از مطالعه ی یک داستان، بازگویی آن، روش بسیار کارآمدی است. تعریف کردن دوباره یک داستان به زبان انگلیسی به معنای صحبت کردنِ از پیش تمرین شده است. شما دیگر لازم نیست در همان لحظه و بطور فیالبداهه خودتان محتوا تولید کنید. شما اصل ماجرای یک داستان را متوجه شدهاید و اکنون میخواهید آن را بازتولید کنید. از آنجایی که شما میدانید در این داستان چه اتفاقاتی رخ میدهد میتوانید توجه خود را روی بهبود گرامری که به کار میبرید متمرکز کنید.
توجه داشته باشید که تعریف کردن دوباره یک داستان، روخوانی از روی یک متن نیست. شما خودتان جملهها را میسازید و اگر هم عباراتی را مستقیما از متن داستان قرض میگیرید به معنای آن به خوبی توجه دارید. فقط این امتیاز را برای خودتان ایجاد کردهاید که بتوانید به قواعد دستوری محتوایی که تولید میکنید توجه بیشتری بنمایید.
برای اینکه دستور زبان یا گرامر انگلیسی را به خوبی و به صورت صحیح به ذهن بسپارید باید اشتباهات خود را در این زمینه به حداقل برسانید. بیشتر کتابهای مرتبط با زبانی که شما قصد دارید بخرید دربرگیرندهی بیش از ۷۰ درصد توضیحات گرامری و تمرین های جورواجور در این رابطه است و تنها کمتر از ۳۰ درصد آن دربرگیرنده نوشتار راستینی است که شما برای یادگیری گرامر به آن نیاز دارید.
بنابراین، شما به نوشتار بسیار بیشتری نسبت به این نیاز دارید. یعنی چیزی نزدیک به ۹۰ تا ۹۵ درصد کتابی که برای زبان می خوانید بایستی نوشتار ناب و گیرا داشته باشد و تنها کمتر از ۱۰ درصد آن به گرامر، آنهم نه بهطور مستقیم بلکه به الگوهای ساده ای که در نوشتار وجود دارد بپردازد. این الگوها بایستی دوباره و سهباره در درسهای پس از آن بازگویی شود تا رفتهرفته در ذهن فرد نقش ببندد بدون آنکه فرد نگرانی خاصی در رابطه با توضیحات آن داشته باشد.
بیگمان مقدار بسیار کمی روشنگری در رابطه با دستورات گرامری اشکالی ندارد، ولی بدون تمرینات گرامری و توجه بیشتر به نوشتار اثربخشی بسیار اندکی دارد. چرایی این موضوع به خاطر این است که اگر بهاندازهی فراوانی در برابر یک زبان قرار بگیرید و مطالب فراوانی را در آن بخوانید و بشنوید، شما بهطور ناخودآگاه تشخیص می دهید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. تشخیص شما تنها محدود به تشخیص درست یا نادرست بودن گرامر نمیشود بلکه شیوه استفاده درست واژگان را نیز بهطور ناخودآگاه یاد می گیرید. بنابراین تنها کافی است که با زبان انگلیسی خو بگیرید و هنگامیکه این کار را انجام دادید، شما بهطور طبیعی آن را درست به کار می برید.
ولی اگر شما به از بر کردن دستورات گرامری اتکا کنید، همیشه به خودتان شک دارید. حتی هنگامیکه گرامر درستی بکار می برید. حتی هنگامیکه بهطور ناخودآگاه میدانید یک دستور چگونه استفاده می شود خودآگاهتان شمارا به دودلی و گمان میندازد. تا جایی که خودآگاه شما به شما دستور می دهد که دوباره آن ساختار را بررسی کنید و توضیحات آن را بخوانید درحالیکه هیچ نیازی به این موضوع نداشتید. این چالش اصلاً برای بالا بردن سطح شیواییتان در زبان مناسب نیست.