لئو تولستوی ، نویسنده روسی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ میباشد. سرآمدترین آثار لئو تولستوی رمانهای بلند جنگ و صلح و آناکارنینا میباشند که با استقبال بیسابقهای روبرو شدند. او در یکی از خانوادههای اشرافی و بااصالت روسیه متولد شد ولی در سنین کودکی مادر و کمی بعدتر پدرش را از دست داد و سپس عمه بزرگش که سرپرستی او و برادرانش را بر عهده داشت، از دنیا رفت. این ضربه های روحی مکرر در سن پایین، بعدها در خاطرات کودکی وی و در نوشتههایش منعکس شدند. لئو تولستوی تحصیل در رشته زبانهای خارجی را نیمهتمام رها کرد و وارد دانشکده وکالت شد، اما این رشته را نیز به اتمام نرساند.
لئو پس از اتمام مدرسه وارد دانشگاه کازان شد، اما پس از مدتی آنجا را ترک کرد و مشغول یادگیری رشته حقوق شد تا وکیلی همچون پدرش شود. او به محض فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، وکیل شد و پس از دانشگاه و شغل وکالت، وارد ارتش روسیه گردید و به جنگ های قفقاز پیوست؛ اولین جرقه نویسندگی اش آنجا، پس از شنیدن داستان سربازان در ذهن اش روشن شد که با نوشتن داستان «کودکی» آنرا شروع و با کتاب های «نوجوانی» و «جوانی» این سه جلد را به پایان رساند.
بعدها به جبهه سواستویل منتقل شد که برای اولین بار به خاطر استفاده از گزارش های واقعی جنگ در کتابش با عنوان «قصه های سواستویل» نامش به عنوان یک نویسنده خلاق و چیره دست بر سر زبان ها افتاد.
پس از جنگ، تولستوی به فکر ساختن دوباره آموزش و پرورش روسیه بود.
لئو تولستوی به کشورهای مختلفی سفر کرد و با اندیشمندان بزرگی همچون چارلز دیکنز دیدار کرد. پس از تحقیق و بررسی نظام های آموزشی کشورهای مختلف به روسیه بازگشت و تحت تاثیر افکار ژان ژاک روسو دست به تاسیس مدارس در روستاها زد. تولستوی برخلاف دیگر نویسندگان، عملگرا بود. او نه تنها داستان می نوشت، بلکه داستان می ساخت؛ روسیه تا به امروز یکی از پایه گذاران نظام آموزشی نوین اش را لئو تولستوی میداند و به یادبود او سکه برای وی ضرب کردند.

آثار لئو تولستوی
هر دو کتاب جنگ و صلح و آناکارنینا شامل وقایع تاریخی دقیق و شخصیتپردازی عالی هستند که از نقاط قوت تولستوی به شمار میرود. پس از کسب شهرت و ثروت به خاطر شاهکارهایش، این نویسنده دچار بحران روحی و افسردگی شد و با درک معنای زندگی دچار مشکل گردید. وقتی پاسخ سوالاتش را در کلیسای ارتدوکس نیافت، کلیسا را ناکارآمد خواند و تصمیم گرفت افکار مذهبی و فلسفی خودش را بسازد و دست به اقدامات اجتماعی و سیاسی گستردهای زد که موجب صدور حکم ارتداد وی از طرف کلیسا شد.
وی سرانجام در هشتاد و دو سالگی و در دوران درگیری با حکومت و مشکلات خانوادگی درگذشت. محبوبیت تولستوی در روسیه به حدی است که یک سکه طلا به نام او ضرب شده است. تولستوی در طول دوران حیات ادبیاش، ۱۱ رمان بلند و کوتاه، هفت اثر فلسفی، سه نمایشنامه و بیش از ۲۵ داستان کوتاه نوشت. از دیگر آثار او میتوان به «رستاخیز»، «مرگ ایوان ایلیچ»، «سونات کرویتسر» و «کوپن تقلبی» اشاره کرد.
رمان جنگ و صلح
اولین رمان بزرگ تولستوی جنگ و صلح بود که در سال ۱۸۶۹ در ۴۱ سالگی منتشر شد. در این کتاب ناتاشا روستوف را میبینیم که خانمی جوان، شاد و آزادمنش است. او در آغاز نامزد آندره، مردی مهربان و بیریا بود که عمیقا دوستش داشت، ولی به لحاظ عاطفی دوریگزین و دستنیافتنی است. هنگامی که آندره در سفر ایتالیا است ناتاشا، آناتول خوشقیافه و ولخرج را ملاقات میکند و تسلیم افسون او میشود. چیزی نمانده آناتول اغوایش کند تا با هم فرار کنند که در لحظه آخر خانواده جلویش را میگیرد.
همه از ناتاشا منزجر و خشمگین میشوند. این جنون هم آیندهاش را خراب کرد و هم خانوادهاش را شرمگین نمود. تولستوی ما را طرفدار ناتاشا نگه میدارد و برای امری که معتقد است سنگ بنای زندگی اخلاقی می باشد ما را تمرین می دهد. اگر به دقت به زندگی درونی دیگران نظر اندازیم، دیگر به چشم ما سرد و تک بعدی نخواهند بود و به آنها مهری نثار خواهیم کرد که لازم دارند و شایستهاش هستند. هیچکس نباید از دایره همدردی و بخشش بیرون بیفتد.