خصوصیات زبانی موثر در ترجمه و معنا

خصوصیات زبانی موثر در ترجمه و معنا

ترجمه، چالشها و راهکارها مقالات

در این مقاله قصد داریم به خصوصیات اجزاء تشکیل دهنده­ ترجمه و معنا ، بپردازیم.

به عنوان مثال روش جمع بستن در زبانهای مختلف تفاوت دارد. در بسیاری از زبانها یک جزء تشکیل دهنده ی معنایی مثل S انگلیسی برای جمع بستن وجود دارد.

این مورد غالبا در دستور زبان به صورت یک پسوند به آخر اسامی یا افعال و یا هر دو ظاهر می شود. در فارسی جمع بستن به کمک ضمایر متصل به فعل صورت می گیرد.

مثال:

I run. می دوم.

They run.می دوند.

مطالعه ی فرهنگی نشان دهنده ی دسته بندی قابل توجهی از اجزای تشکیل دهنده ی معنی در واحدهای معنایی است. در زبان اوتومی otomi (مکزیک) یک لغت واحد در معنای “در شب مراقب گوسفندان بودن” به کار می رود. تمامی این اجزاء در یک واحد معنایی دیده می شود.

در زبان ویتنامی کلمه ای وجود دارد که معنایش به انگلیسی این است:

Someone leaves to go somewhere and something happens at home so that he has to go back home.

و به فارسی: (کسی برای رفتن به جایی از خانه خارج می شود و در خانه اتفاقی می افتد که او را مجبور به بازگشت به خانه می کند.)

در بسیاری از مواقع برای ترجمه ی یک کلمه از زبان مبدا به چندین کلمه در زبان مقصد نیاز داریم. در زبان چیپایای بولیوی، کلمه ی پروژکتور را وسیله ای می دانند که عکس را روی دیوار نشان می دهد و در صورتی که در فارسی نیز آن را پروژکتور نگوئیم باید همین جمله را بکار ببریم. همانطور که ترجمه ی کلمه ی انگلیسی deuteragonist به فارسی می شود: شخصی که در نمایش های تراژدی یونانی نقش دوم را بازی می کنند، و یا dandle که فارسی آن “کودک را روی دست و یا زانو بالا و پایین انداختن و نوازش کردن” است، و to cork یعنی ” چوب پنبه ی سر بطری را گذاشتن”.

دوم، از خصوصیات زبانها اینکه جزء تشکیل دهنده ی معنای یک چیز در اشکال معنایی ساختاری متفاوت ظاهر می شود. در انگلیسی واژه ی گوسفند sheep است. اما کلمات lamb (بره)، ram (قوچ) و ewe (میش) هم دارای معنی sheep می باشند. البته این کلمات اجزاء تشکیل دهنده ی معانی young (در lamb)، adult و male (در ram) و adult و female (در ewe) را نیز شامل می شوند. در فارسی هم در این مورد همینطور است، اما مثلا در زبان هوآمبی سا (Huambisa) (در پرو) lamb را باید sheep its child، ram را sheep big و ewe را sheep it’s woman ترجمه کرد.

کلمات چند معنایی

سوم، مشخصه ی دیگر زبانها این است که از یک شکل برای نشان دادن چند معنی مختلف استفاده می کنند. با نگاه کردن به هر فرهنگ لغت این نکته هم به خوبی روشن می شود. مثلا فرهنگ لغت بزرگ دایره المعارفی ریدرزدایجست Reader’s Digest برای واژه ی انگلیسی “run” 54 معنا ذکر می کند. و فرهنگ رندم هوس (Random House) (1987) برای همین لغت ۱۷۸ معنا آورده است. بیشتر کلمات بیش از یک معنا دارند: یک معنای اولیه، که معمولا با شنیدن کلمه به صورت جداگانه به ذهن می آید، و معناهای ثانویه، که سایر معانی لغت در ارتباط با دیگر کلمات است. در انگلیسی می گوییم “The boy runs.” که معنای اولیه ی لغت است و “His nose runs.” استفاده از run در معنای ثانویه است، همچنین معانی زیر از این قبیل است:

The motor runs.

موتور کار می کند.

Are you running your horse in the next race?

آیا اسبت را در مسابقه ی بعدی شرکت می دهی؟

A shadow ran across the room.

بی درنگ سایه ای از این طرف اتاق به آن طرف کشیده شد.

The river runs to the sea.

رودخانه به دریا می ریزد.

The buses run every five minutes.

هر ۵ دقیقه یک اتوبوس می آید.

What kind of business does she run?

چه نوع کسب و کاری دارد؟

Supplies are running low.

آذوقه در حال ته کشیدن است.

A scar runs across his cheek.

یک خراش روی گونه اش کشیده شده است.

My socks have run.

جورابهایم در رفته اند.

که مثلا معنای لفظ به لفظ فارسی جمله ی اول می شود:

The motor works.

و به همین ترتیب بقیه ی جملات:

Are you participating your horse in the next race?

A shadow stretched across the room promptly.

The river flows into the sea.

A bus comes every five minutes.

What kind of business do you have?

Supplies are coming to an end.

A scar is drawn across his cheek.

My socks have escaped.